آیا میدانید چه بر سر لوح زرین داریوش بزرگ آمد؟
آیا میدانید چه بر سر لوح زرین داریوش بزرگ آمد؟
همان لوحی که رضاشاه بزرگ با غیرتی میهنپرستانه نگذاشت به چنگ آمریکاییها بیفتد؟!!
رضاشاه نخست هرتسفلد آلمانی را برای کاوش در تخت جمشید فراخواند و با آغاز جنگجهانی، دوآمریکایی ثروتمند هزینههای باستانشناسی را تقبل کردند. در حین کار دو لوح زرین و سیمین از داریوش بزرگ پیدا شد.
داریوش با گذاردن این لوحهها در یک چارچوب سنگیِ امن در زیرِ پایههای بزرگترین و باشکوهترین بارگاه خود، هم مرزهای سرزمینش را مشخص کرده بود و هم خواسته بود به آیندگان بفهماند که او چه سرزمینهایی را با نژادهای گوناگون اداره میکرده! نوشته میخی روی لوحهها به این مفاد است: «داریوش شاه، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپِ هخامنشی. » داریوششاه گوید: « این است شاهنشاهی که من دارم؛ از سکاها که آنسوی سغد است، تا حبشه،از هند تا سارد که آنرا اهورامزدا که بزرگترین خدایان است به من ارزانی فرموده. اهورامزدا مرا و دودمان شاهی مرا بپاید.»
انتظار هیئت علمی آمریکایی این بود که یک لوح زرین و یک لوح سیمین نصیب هیئت علمی و موزه شیکاگو شود که هزینههای کاوش را تقبل کردهاند. ولی پس از اینکه لوحهها و ترجمه آن بنظر رضاشاه بزرگ رسید، ایشان فرمودند: «این اوحهها بمنزله سند مالکیت ایران کهن است بههیچ وجه صلاح نیست که از کشور خارج گردد.» از اینرو دو تا از آنها به موزه گلستان و دوتای دیگر به موزه ایران باستان تحویل داده شد. پادشاه از پیدا شدن چنین اثر گرانبهایی که داریوش بزرگ برایِ آینده ایرانیان بیادگار گذارده بود، بسیار شادمان شده و همواره میفرمودند: « باید قدر و قیمت این ودیعه مقدس(ایران) که نزد ما به امانت گذارده اند را بدانیم و آباد به نسلهای آینده تحویل اش دهیم، همچنانکه داریوش کبیر ما را متوجه عظمت و حیات شریف این سرزمین کرد، فرزندان ما نیز باید بدانند ما به فکر آنها بودهایم تا آنان نیز به فکر فرزندان خود باشند.» در آذرماه ۱۳۱۴ پادشاه به انجمن ادبی فرمان دادند ، مسابقهای ترتیب دهند که هرکس بهترین شعر را درباره این الواح سرود، ۲۰ سکه پهلوی به او جایزه داده شود و درآنروزها بهترین شعرهای میهنی سروده شد و روحیه وطنپرستی درمیان ایرانیانی که پس از قرنها باهویت خود آشنا شده بودند به جوش آمده بود.
ﺍﯾﻦ کتيبه ( لوح زرین داریوش ) ﭼﻬﺎﺭﮔﺎﻧﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻔﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺥ ﻣﺮﻣﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ (ﺩﻓﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ) ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﻣﻮﺯﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﯾﺎﻓﺖ. ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﻓﺘﺘﺎﺡ ﻣﻮﺯﻩ ﺷﻬﯿﺎﺩ ﺩﺭ ﺑﺮﺝ ﺷﻬﯿﺎﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﯾﺎﻓﺖ. اما در همهمه روزهای انقلاب ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﻭ ﺷﻮﺭﺵ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺳﺮﻗﺖ ﺍﺯ ﻣﻮﺯﻩ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺷﯿﺎﯼ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻫﻤﮕﯽ ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ باستان ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﺑﻪ ﻣﻮﺯﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﺍﺯ اين کتيبه های يکی زرين و يکی سيمين ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﺷﺪ . ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻣﺴﮑﻮﺕ ﻣﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺳﻨﺪﯼ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻮﺯﻩ ﻣﻠﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻔﻘﻮﺩ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻧﺒﻮﺩ. در سال ۱۳۶۰ گم ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺁﺛﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺯﺟﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻣﻮﺯﻩ پيگيری شد، که با اين کوشش ها ﻟﻮﺡ ﺳﯿﻤﯿﻦ داريوش هخامنشی ﭘﯿﺪﺍﺷﺪ ﺍﻣﺎ لوح زرين مفقود مانده و پرونده اش ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺮﺳﯿﺪ. ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻗﻀﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻻﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﯿﺮﺍﺙ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ نيز ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻫﺎﯼ ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺗﯽ ﺧﻮﺩ، ﻧﺎﻡ ﻣﺘﻬﻢ ﻭ ﺭﻭﻧﺪ ﺩﺍﺩﺭﺳﯽ ﺭﺍ ﻓﺎﺵ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﺫﻭﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﻟﻮﺡ ﺯﺭﯾﻦ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﻃﻼﯼ ﺁﻥ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
آری ، لوحی که داریوش بزرگ در هنگامِ ساخت کاخ اش، پنهانی به دست یکی از مهندسان و فادارش داده بود تا زیر پایههایِ ستون سنگی کاخ پنهان اش کند با این امید تا آیندگان بدانند ایران چه بوده و چه کسانی در این خاک پاک اهورایی زیسته و برایش جانفشانی کرده اند.. و خاک سرزمینمان نیز بیست و پنج سده این امانت را دل خویش، چون مرواریدی در صدف پاسداری کرد و دست سرنوشت روزی که دودمان قجر برافتاده و خطر فروش به بیگانه و یا آب شدن و افزودن به سکههای خزانهیِ دربار؛ لوح زرین داریوش را تهدید نمیکرد، بیرون آورد اش تا در پایان به دست عوامل نابک نیست و نابود گردد . . .
منابع:
“رضـا شـاه بـزرگ” ـ پرفسور احسان یارشاطر
“تاریخ باستانی ایران” ـ ریچارد فرای
به خدا وقتی قسمت ذوب شدن لوح رو خوندم اشک از چشمم ریخت
شاه ما شاه بزرگ داریوش پسر داریوش رضا شاه و بسسس
فقط افسوس از عمل افراد نالایق